Thursday, November 1, 2012

شکوفه کاوانی


شکوفه کاوانی


سیدنی میزبان بسیاری از هنرمندان ایرانی و کنشگران اجتماعی است که آثارشان در نوع خود بسیار قابل تامل و دیدنی می باشند و متاسفانه (یا خوشبختانه) خارجی ها آنها را بیشتر از ایرانی ها می‌شناسند. یکی از این هنرمندان خانم شکوفه کاوانی، نقاش کنشگر اجتماعی و مترجم جوانی است که در بسیاری از نمایشگاههای بین المللی شرکت کرده است تا نام کشورمان و ایرانی های مقیم استرالیا ، در نقاط مختلف دنیا شنیده شود.
یکی از کارهای ایشان ترجمه مولانا و درویشان" اثر شمس، به انگلیسی می باشد که بعنوان پرفروشترین کتاب انتشارات زریاب در سال 82 معرفی شد. وی در سال 2003 نمایشگاهی Persian Graffiti برگزار کرد و سپس در نمایشگاهی که برای اطلاع رسانی در برابر نژادپرستی است، شرکت کرد.
از کارهای دیگر او می توان به فعالیتهای خیرخواهانه برای حمایت از یتیمان و زنان بی سرپرست افغانی اشاره کرد که باعث شد در سالهای 2005، 2007و 2008 کاندیدای جایزه معروف Australian of the Year بشود و در سالهای 2005 و 2007 نیز از طرف روزنامه The Daily Telegraph به این افتخار نائل آمد. وی همچنین مترجم کتاب "من کیستم" نوشته Anita Heiss می باشد و در سال 2010 بعنوان اولین ایرانی برنده جایزه Edna Ryan در بخش هنر شد ، این جایزه از طرف Women’s Electoral Lobby به زنانی اهدا می شود که به شیوه ای متفاوت در زندگی گام بر می دارند. عکس او به عنوان نمونه زنان دموکراسی خواه ایرانی در صفحه ششم کتاب Seven Billions and Countiing از انتشارات SBS استرالیا چاپ شده است. وی کماکان به فعالیتهای هنری و اجتماعی خود ادامه می دهد.
چند نمونه از کارهای ایشان را می توانید در Viusal Arts ببینید. امیدوارم که شاهد فعالیتها و افتخارات بیشترشان برای جامعه ایرانی باشیم.

Thursday, October 25, 2012

مجله خط خطی


مجله خط خطی ، برای اولین بار بصورت آنلاین ارائه شد. این مجله طنز نتیجه کار جمعی از بهترین کاریکاتوریست ها و طنزپردازان ساکن ایران است که در شرایط بسیار دشوار کنونی هنوز دست از فعالیت نکشیده اند. برای حمایت از این هنرمندان، این مجله را بصورت آنلاین خریداری نمایید (تنها 4 دلار ) و لینک خرید آن را نیز با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

Saturday, September 1, 2012

فعالیت مشترک فرهنگی تشکلهای ایرانی در سیدنی

مصاحبه من و ناصر اطمینان درباره فعالیت مشترک فرهنگی تشکلهای ایرانی در سیدنی با بخش فارسی رادیو SBS استرالیا را می توانید از طریق لینک زیر گوش دهید یا دانلود کنید.
با سپاس از خانم طلیعه اکبری برای انجام این مصاحبه. 

Sunday, July 8, 2012

کتاب “داستان و شعر”، جلد دوم، توسط کانون فرهنگی اکنون در سیدنی چاپ شد.


کتاب “داستان و شعر”، جلد دوم، توسط کانون فرهنگی اکنون چاپ شد.
در این کتاب شعر و داستانهای 14 شاعر و نویسنده مقیم سیدنی و فعال در کانون فرهنگی اکنون، منشر شده است.
این کتاب دومین جلد از مجموعه کتابهای شعر و داستان است که جلد اول آن در سال 2009 به چاپ رسیده است.
آثاری از:
- ناصر اطمینان
- طلیعه اکبری
- بهرام بزرگ
- ناصر دستیاری
- سیروس رزاقی پور
- خلیل دولتیار
- فریده زمانی
- رها ظفر
- علی علیین
- فریدون نجفی آریا
- شیوا کلانتریان
- امیر مددی
- الهه منافی (دستیاری)
و ساناز مهندسی
را می توانید در این کتاب مطالعه فرمایید.

نحوه خرید آنلاین این کتاب بزودی اعلام خواهد شد.

Thursday, June 28, 2012

کنفرانس SOA CLOUD 2010 و سخنرانی امین ناصر پور


با خبر شدم که در کنفرانس بین المللی SOA CLOUD 2012 که در انگلستان برگزار می شود، دوست بسیار خوبم امین ناصر پور سخنرانی خواهند کرد. این کنفرانس که 24 و 25 سپتامبر امسال در شهر لندن برگزار می شود، بزرگترین سمینار جهان در زمینه تکنولوژیهای CLOUD  و SOA می‌باشد. امین ناصرپور که دوست و همکار من در اصفهان بود، حدود دو سال پیش به استرالیا مهاجرت کرد و در شهر آدلاید زندگی می‌کند. او که جدیدا پدر نیز شده است، پله های رشد و ترقی را خیلی سریع پیمود و کتابی نیز در دست چاپ دارد. 
به امین به خاطر هر سه موضوع فوق تبریک می گویم. 
لینک سمینار و سخنرانیهای امین : 

Monday, June 18, 2012

سخنرانی "مهدی خلیلی" در سمینار DDD مایکروسافت در سیدنی

سمینار Developer Developer Developer که هر ساله با حمایت مایکروسافت و شرکتهای پارتنرش در سیدنی برگزار می شود، امسال نیز سی ام جون در دانشگاه UTS برگزار می شود. خوشبختانه مطلع شدم هموطن و دوست خوبمان "مهدی خلیلی" نیز در این سمینار در مورد Testing و User Interace سخنرانی خواهند داشت. دوستان برنامه نویس (مایکروسافتی) از طریق لینک زیر می توانند اقدام به ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر نمایند. :
http://lanyrd.com/2012/dddsydney/ 

Friday, June 8, 2012

امیر خودم

بعضی وقتها نگاهت دنبال هیچ چیز نیست. هیچ کاری برایت مهم نیست. دوست داری در اتاقت بنشینی و به دیوار نگاه کنی. یا اگر خیلی شانس داشته باشی و پنجره اتاقت راهی به آسمان داشته باشد، به آسمان نیز. باید تمام اتفاقات را مرور کنی. لازم نیست به کسی جواب پس دهی که امروز چرا سر کار نرفتی. از اینکه مثل یک اسب وحشی در زندگی بدنبال همه چیز دویده ای خسته می‌شوی. حقیقت این است که این همه دویدن و به اصطلاح سگ دو زدن، فقط برای این است که در زندگی راحت باشیم، ولی خود این کارها، آسایش و راحتی‌ات را می گیرند. گاهی باید تمام اینها را بی خیال شد: کار، فعالیت اجتماعی، ارتباطات، آموزش و همه چیز را. گاهی بدون اینکه هیچ مرضی داشته باشی یا بدون اینکه احساس کنی از کم خوابی داری می میری، باید پیامی به همکارت بزنی و بگویی که من امروز نیستم، من امروز می‌خواهم گوشه‌ای بمانم و امیر خودم باشم.

Tuesday, May 29, 2012

How smart is NSW CityRail !


Hornsby station new bin!


Tuesday, May 15, 2012

Thursday, April 26, 2012

دو جلسه آموزشی مهم در سیدنی

جلسه آشنایی با سرویسهای خدماتی اداره لیگال اید Legal Aid

 ارائه کننده : سازمان همیاری ایرانیان (سیدنی )
مکان: 
38 Marion Street, Harris Park
زمان: دوشنبه 21/5/2012 ساعت 12:30 تا 13:30
اطلاعات بیشتر : 
96351249

جلسه آشنایی با سرویسهای خدماتی اداره فیرتریدینگ Fair Trading

 ارائه کننده : سازمان همیاری ایرانیان (سیدنی )
مکان: 
38 Marion Street, Harris Park
زمان: جمعه 11/5/2012 ساعت 11 تا 12:30
اطلاعات بیشتر : 
96351249


Friday, April 20, 2012

برنامه فارسی در رادیوی کامیونیتی ها


همه ما وقتی مهاجرت کردیم، آرزوها و اهدافی داشتیم که در کشور خودمان بهش نرسیده بودیم و دنبال فضای مناسبتری برای انجام و رسیدن به اونها بودیم. این اهداف و آرزوها ، طیف وسیعی را بسته به هر سلیقه و تفکرات هر شخص در بر داشت از جنبه های اجتماعی ، سیاسی گرفته تا اهداف اقتصادی. آدمهایی مثل من که سیاسی نیستند، بیشتر، جنبه های اجتماعی مهاجرت بهشون انگیزه می داد (و می دهد). کارهایی مثل داشتن اجتماعات هنری ، فرهنگی ، بدون ایجاد مزاحمت از طرف نهادهای حکومتی، داشتن تفریحات سالم و آزادی بودن در نحوه پوشیدن ، خوردن و نوشیدن و ... از آن جمله هستند. من بعد از گذشت ماههای اول اقامتم در سیدنی (که دورانی است که هر کس بیشتر درگیر شناخت از محیط و هیجانات آن می شود) با دوستانی آشنا شدم که دور هم جمع شده بودند تا در یک محیط دموکراتیک، به فعالیتهای ادبی ، هنری و تفریحی مورد علاقه شان بپردازند. بعد از مدتی که با این جمع (کانون فرهنگی اکنون) رفت و آمد کردم، کم کم خودم نیز درگیر کارهای اجرایی و برنامه‌ریزی آن شدم و خب در حال حاضرکارهایی که انجام می دهیم ، اینهاست:
کتاب می خوانیم ، نوشته های خود را نقد و بررسی می کنیم، گروه تناتر داریم، برای بچه های ایرانی کلاس آموزش فارسی را برگزار می کنیم و ماهی یکبار هم جشن می گیریم و به رقص و پایکوبی می پردازیم. ضمنا هر سال، گاهنامه ادبی اکنون، که شامل شعر و داستانهای اعضاست را چاپ می کنیم.
اما خبر جالب در مورد این مجموعه این است که بزودی در یک رادیوی محلی ( Triple H FM) برنامه های هفتگی خواهیم داشت. این رادیو که محدوده پخش آن در شمال سیدنی است ، با بودجه دولت اداره می شود و قرار است فرصتی را به کامیونیتی‌ها (مهاجران فعال در سیدنی) بدهد تا به معرفی برنامه های خودشون ، فرهنگ و موسیقی خودشون بپردازند. قرار شده افرادی که تمایل به کمک و فعالیت در این رادیو را دارند، جلسه ای تشکیل دهند و در مورد نحوه انجام کار، تصمیم گیری کنند.
وب سایت این رایو http://www.triplehfm.com.au است و من به محض قطعی شدن برنامه زمانی پخش برنامه فارسی ، آن را به اطلاع شما می رسانم. (می توانید دانلود کنید)
همینجا از کسانی که علاقمند به فعالیتهای اجتماعی هستند، دعوت می کنم به اعضای کانون اکنون ملحق شوند و یا برای اطلاع از برنامه های آن به AknoonCulturalCentre@gmail.com  ایمیل بزنند و بخواهند که اسمشان به لیست خبرنامه اضافه شود.




Wednesday, April 11, 2012

مهمترین مسئله امروز

شاید انتخاب این تیتر برای این پست ، آن هم پس از مدتها ، کمی عجیب باشد، اما واقعیت این است که همه مسائل ما ، (حتی همین دیر آپدیت کردن وبلاگ ) در گرو مسئله ای است که به نظر من مهمترین مسئله انسانهای امروزی است: "مدیریت زمان"
اگر نگاهی به کل زندگی خود بیندازیم (به خصوص با مولفه هایی که از زندگی به شکل و شمایل ایرانی خود داریم) خواهیم دید که همیشه برای بعضی کارها وقت نداشته ایم. یعنی همیشه یا آنقدر گرفتار یک مسئله (فرض کنید کار) بوده ایم که به مسائل دیگر نمی رسیدیم یا اگر مثلا کار هم نمی کردیم ، در تقسیم و مدیریت زمان خود مشکل داشته ایم. اکثر ما، در زمانی که باید خیلی از مهارتهای اصلی زندگی را می آموختیم ، چیز زیادی یاد نگرفته ایم یا ناقص یاد گرفته ایم. زمانی که باید درست استراحت و تفریح می کردیم، نکرده ایم و همیشه اجبار یا تنگی وقت، ما را از انجام صحیح کارهایمان عقب انداخته است. حالا بیایید کسی را در نظر بگیرید که با این اوصاف مهاجرت هم بکند و تازه بخواهد خودش را با اقتصاد و فرهنگ یک جامعه جدید نیز وفق دهد! داشتم برنامه روزانه خودم را مرور می کردم : 8 ساعت کار ، 2 و نیم  ساعت رفت وبرگشت در مسیر کار، 2 ساعت کارهای شخصی و غذا ، 8 ساعت خواب و استراحت، 1 ساعت فعالیتهای اجتماعی، 1 ساعت زبان ، نیم ساعت مطالعه کتاب ، 1 ساعت برای کارهای اینترنتی ، 1 ساعت خرید و .... جمع که زدم دیدم حدود 30 ساعت می شوند. یعنی من اگر بخواهم آدمی باشم که بتوانم درست کار کنم ، درست استراحت کنم ، با دوستان و خانواده خود درست ارتباط برقرار کنم و از علم و تکنولوژی روز هم عقب نمانم ، باید روزی 30 ساعت وقت داشته باشم ولی یک شبانه روز 24 است! وجای چانه زدن هم ندارد. خب نتیجه هم همین می شود که به بعضی از کارها نمی رسم. جالب است بدانید که همه این کارهایی که در لیست من هستند ، به نظر من مهمند، یعنی شاید یک نفر بگوید که خب، حالا اون یک ساعت فعالیتهای اجتمهاعی ات را بی خیال شو و یا کارهای اینترنتی ات را کم کن و ... ولی باور کنید تک تک این موارد در احساس رضایت و خوشبختی آدمها بصورت مستقیم یا غیر مستقیم، موثر است و اگر ریشه یابی کنید خواهید دید که مثلا چگونه فعالیتهای اجتماعی ما باعث شادابی ما خواهند شد. (در آینده در این باره خواهم نوشت ) 
اما راه حل: 
من در حال تجربه کردن کارهایی هستم که شاید شما هم بعضی از آنها را تجربه کرده باشید و می توانیم آنها را به اشتراک بگذاریم. یکی از این راهها ، استفاده از زمان رفت و برگشت مسیر کار برای بعضی از کارها، مثل مطالعه است. شاید باورتان نشود که من در طول یکسال گذشته حدود 450 ساعت مطالعه مفید در زمینه رشته خودم ( یا کارهای ادبی مثل شعر و داستان ) فقط در مسیر رفت و برگشت کار انجام داده ام . یعنی از 365 روز سال که تعطیلی ها و  مرخصی ها را کم کنیم ( و همچین روزهایی که امکان مطالعه در مسیر نیست ، مثلا بدلیل هم صحبتی با دوستی یا جا نبودن برای نشستن! ) بقیه روزها را مطالعه کرده ام و  از این بابت واقعا خوشحالم. (مقایسه کنید با آمار میانگین مطالعه کتاب در کشورهای مختلف از جمله ایران). در این مدت چند مبحث کاری را که اطلاعاتم در آن زمینه کم بود را مطالعه کرده ام، چند کتاب داستان و شعر خوانده ام و مطالبی را نیز در همین مسیر های رفت و برگشت نوشته ام و در وبلاگهایم منتشر کرده ام. اینها را به خاطر اینکه پزدادن و فخر فروشی نمی گویم ، فقط می خواهم به مدیریت زمان و تجربه ای اشاره کنم که شاید شما نیز از آن استفاده کنید. شاید باور نکنید، با یکی از دوستانم که هر روز فاصله خانه تا محل کارش ( از Hornsby تا St.Leonards ) را با ماشین شخصی می رفت ، صحبت کردم و متقاعدش کردم که اگر از قطار استفاده کند، هم از لحاظ مالی برایش به صرفه است و هم از لحاظ وقتی و خوشبختانه قبول کرد. حالا هر وقت من را می بیند ، تشکر می کند و می گوید اگر چه اولش سخت بود و به مطالعه در قطار عادت نداشتم ولی الان از آن لذت می برم، تو من را از ترافیک نجات دادی و خیلی از بابت خوشحالم که دیگر از ترمز و گاز دادن نجات پیدا کرده ام.
مدیریت زمان فقط به مطالعه در قطار ختم نمی شود، اختصاص وقت مناسب به خواندن خبرهای سیاسی (که این روزها متاسفانه همه اش بد است )، تعاملات مناسب و به موقع با جامعه و دوستان، وقت گذاشتن برای کسب مهارتهای جدید و مهمتر از همه ، ادامه دادن و استمرار برنامه‌ای که برای ما اولویت بالاتری دارد، و دهها نکته و تجربه دیگر، به ما کمک می کنند که مهمترین مسائل امروز خودمان را بشناسیم و برخورد مناسبی با آنها داشته باشیم.
شما هم تجربیات خودتان را از مدیریت زمان ( و راههای ابداعی خودتان ! ) با دیگران به اشتراک بگذارید. مطمئن باشید این کار خوب به سمت خود شما بر می‌گردد.

Wednesday, February 29, 2012

فیشینگ اطلاعات توسط سایت دولتی "جام نیوز " ایران


توضیح اینکه فیشینگ به روشهایی گفته می شود که برای بدست آوردن (کش رفتن ) نام کاربری و رمز افراد و به خصوص اطلاعات کارتهای بانکی (کردیت کارتها)  بکار می رود. 

Thursday, February 9, 2012

سکس شاپ، آزادی اجتماعی یا سردرگمی در دنیای سرمایه داری؟


قبل از خواندن این نوشته باید بپذیرید که :
-        آن را تا انتها بدقت بخوانید
-          ممکن است عقیده شما کاملا مخالف این نوشته باشد که من دقیقا علاقه دارم آنرا بدانم
-          این نوشته ترویج بی بند و باری نیست، بلکه تلاش در جهت بررسی موضوعات ممنوعه ای در جامعه ماست که سکوت در مورد آنها لطمه های زیادی را به روح و روان جامعه ما زده است
-          اگر خواستید از این مطلب در جایی  استفاده کنید (یا کپی کنید) موظف به انتشار کل آن هستید ، نه بخشهای دلخواه آن
وقتی برای اولین بار تابلوی "فروشگاه سکس" را دیدم ، حتی خجالت می کشیدم به تابلوی آن نگاه کنم، می ترسیدم دوست یا آشنایی ، مرا در آنجا ببیند و حرف و حدیثها شروع شود. ولی چون در مسیری بود که معمولا آنرا می دیدم شجاعت بخرج دادم و بالاخره از آن بازدید کردم، 5 دقیقه اول روی تمام بدنم عرق سردی نشسته بود و تقریبا شوک بودم، اما بعدا از اینکه این همه چیزهای عجیب و غریب را کشف ! کردم ، احساس خوبی داشتم.  برای جلوگیری از سوءتعبیرات باید بگویم که  "فروشگاه سکس" جایی است که انواع و اقسام لوازم مربوط به سکس ، چه برای آقایان و چه برای خانمها ، به فروش می رسد. این وسائل شامل انواع لوازم ارضای جنسی برای آقایان و خانمها، از نوع پلاستیکی معمولی تا با کیفیت و ویبره دار! می باشد. دیدن برخی از وسایل برای من شوک آور بود ، آخه چطور ممکنه که مثلا ابزاری با این طول ... ، بگذریم. لوازم مسخره ای مثل شلاق تزئینی برده داری، انواع و اقسام غل و زنجیر، دست و پا بند برای آنهایی که احتمالا با بستن این وسائل به خود یا طرف مقابلشان احساس لذت بیشتری می کنند، نیز وجود دارد. همچنین وسائلی پلاستیکی شبیه اندامهای مختلف بدن زن و مرد نیز به وفور دیده می شد ( یعنی باید یک دوربین از چشمهای گرد شده من درحال دیدن این وسائل فیلمبرداری می کرد ) در بخشی دیگر هم انواع و اقسام فیلمهای سکس وجود داشت . همچنین انواع و اقسام قرص، اسپری و لوازم مربوط به این رابطه هم وجود داشت. اما ...
من همیشه باور داشتم که باید در جامعه جایی برای افرادی که نمی توانند شریک جنسی مناسب خودشان را پیدا کنند ، وجود داشته باشد. همیشه هم اون جوک معروف را می گفتم که راه حل مشکلات ایران ، اینه که ج... خانه بزنند. اما با دیدن این فروشگاه و شنیدن اوصاف اینجا، دچار تردید شدم. داستان از این قراره که اگر شما هم می توانستید این فروشگاه را ببینید، متوجه می شدید که این وسایل و تجهیزات ، خود یک صنعت بسیار بزرگ را تشکیل داده اند که میلیاردها دلار در سال گردش مالی دارند. یعنی شما در نظر بگیرید یک وسیله پلاستیکی که مطمئنا در چین با قیمتی حدود یک تا دو دلار تولید می شود ، در این فروشگاه به قیمت حدود 50 دلار فروحته می شود! (تازه این ارزونترینش بود ) و طبیعتا مشتریان این فروشگاهها ، افرادی هستند که بتوانند در یک بار خرید براحتی 200 – 300 دلار هزینه کنند. از طرفی این فروشگاهها تکمیل کننده زنجیره ای است که نقطه شروع آن خانه های سرویس دهی جنسی (روسپی خانه) و سرویسهای آنلاین و تلفنی خدمات جنسی می باشد. چند ماه پیش روزنامه MX  که عصرها در مترو سیدنی توزیع می شود، با مدیر یکی از وب سایتهایی که زنها و مردهای خواهان روابط جنسی را به هم معرفی می کند مصاحبه ای ترتیب داده بود و ایشان توضیح داده بود که بیش از 60 درصد از اعضای این وب سایت افراد متاهل هستند! همچنین این واقعیت را در نظر بگیرید که بسیاری از سرویس دهنده های جنسی در اینجا ، به خاطر فقر تن فروشی نمی کنند (چون تمام شهروندان استرالیا در صورت نداشتن درآمد کافی و یا بیماری و ناتوانی، از خدمات دولتی شامل خانه و حقوق مکفی برخوردارند) و بسیاری از سرویس دهندگان یا مهاجر هستند یا برای پس انداز یا درآمد بیشتر این کار را انجام می دهند. این واقعیت را کسی نمی تواند کتمان کند که در اینجا اگر کسی واقعا بخواهد کار کند ، امکانش را دارد ولو با حقوق پایین تر.
اجازه بدهید توجه شما را به نکته دیگری هم جلب کنم. در اینجا، مثل بسیاری از کشورهای دیگر، فرزندان پس از رسیدتن به سن 18 سالگی  ، از حمایتهای قانونی برخوردارند و کسی (مثلا پدر ، مادر یا برادر) نمی تواند آنها را بازخواست کند که مثلا چرا دیشب تا ساعت 4 صبح توی بار بودی یا چرا با دوست پسر ( یا دوست دخترت) رابطه داشتی و اگر مورد اذیت یا کنترل اعضای خانواده قرار بگیرد ، با یک تماس ، پلیس در آنجا حضور پیدا می کند و بقیه اش را هم خودتان حدس بزنید. نتیجه این امر وجود خوابگاههای زیادی در شهرهای مختلف شده که جوانان با هزینه بسیار کمی در آنجا می خوابند و علاوه بر روابط جنسی آزادانه ، از نعمت هم نشینی با انواع آدمهای معتاد و خلاف و آموزش مجانی هم برخوردار می شود. نتیجه این می شود که الان شما دختران زیادی را می بینید که در سن زیر 30 سال ، بین یک یا ده بار کورتاژ کرده است! و هنوز هم به همان صورت قبلی مشغول زندگی هستند.
تا همینجا را داشته باشید تا یک گریزی هم به صحرای کربلای دل خودم بزنم. من همیشه در صحبت با جوانها و هم  سن و سالهای خودم ، این مسئله را بیان می کردم که ازدواج در ایران به شکل سنتی غلط است و باعث طلاق و مشکلات زیادی در جامعه ما شده است که هنوز هم وجود دارند و خب، هنوز هم باور دارم که ازدواج سنتی غلط است، چون وقتی دو نفر بدون اینکه با هم سکس داشته باشند ، می روند زیر یک سقف زندگی می کنند ، اولین مسئله ای که برایشان بوجود می آید ، این است که هماهنگی سکسی ندارند ، بعبارت دیگر از سکس با هم، به یک اندازه لذت نمی برند، یکی بیشتر و یکی کمتر (و شاید هم عذاب می کشد) و خب خیلی از مسائل دیگه هم هست از جمله تحمل رفتارهای طبیعی هم. مثلا فرض کنید با مرد (یا زنی) زندگی می کنند که خر و پف های وحشتناک داره یا بوی تنش را دوست ندارند! (یا دهها مسئله دیگر ، که فقط وقتی آشکار می شوند که زن و مرد ، هم خوابگی و زندگی زیر یک سقف داشته باشند) (یک پاورقی در این مورد دارم که در انتها می آورم )
اما برگردیم به صحبت اول و بحث صنعت سکس! شما اگر یک تحقیق کوچک در مورد مالکان کاباره ها و شرکتهای فراهم کننده سرویسهای جنسی انجام دهید ، متوجه می شوید که متعلق به چند سرمایه دار هستند که علاوه بر این بیزنسها ، دارای کلاب و بارهای مختلف دیگری هم هستند. در واقع اگر بخواهم داستان را خلاصه کنم ، باید بگویم که یک عده در این صنعت به عنوان کارگر کار می کنند، یک عده به عنوان مشتری پول خرج می کنند و یک تعداد انگشت شماری صاحب ثروتهای بی شماری می شوند. داستان برایتان آشناست؟ بله ، در ایران هم همین شرایط را در بازار داریم و گرنه فکر می کنید ، برخی کالاها چقدر سود داره که صبح تا شب ، تبلیغ تلویزیونی انجام بدهند ؟ (اون هم با اون قیمت وحشتناک تبلیغات در ایران) و نکته جالب در این داستان این است که چیزی که در مورد آن تبلیغی نمی شود و همه به نحوی آن را پوچ یا دروغ و غیر واقعی می نامند، "عشق " است. بله  ، سکس که باید در ادامه یک رابطه عاشقانه ، به کمال خود برسد، تحت تاثیر تبلیغات مستقیم و غیر مستقیم، به یک رابطه سطحی و خرید و فروش شدنی ، تبدیل شده است. رابطه ای که این تلقین را قصد دارد ایجاد کند که اگر این قرص یا اسپری را استفاده کنی ، طعم یا مدتش عوض می شود! و یا اگر با آن شلاق مثلا یکی بزنی پشت طرف ، به اوج خود می رسد!
جالب ترین بخش این داستان این است که در ایران حکومت اجازه بیان آزادانه این حرفها را نمی دهد و مردم هم با دامن زدن به تابوهای خودساخته ، اسم آن را نجابت یا پاکدامنی می گذارند و در اینجا هم آنقدر قوانین و ساختارهای تثبیت شده وجود دارد که اگر شما بگویی که آقا این درست نیست که یک جوان 18 ساله که هنوز هیچ شناخت و تجربه ای نداره این بحث را مطرح کنید، به شما می خندند.
موضوع تبدیل شدن رابطه جنسی به یک تجارت تا آنجا پیش رفته که بسیاری از کشورهای اروپایی ، خرید سرویس جنسی و فراهم کردن لوازم یا تجهیزات آن را ممنوع کرده اند ( مقاله وبلاگ زیر آسمان سوئد در این باره). و کسی که در این کشورها بابت سرویس جنسی پولی بپردازد ، مجرم است. مقاله "تن فروشی ، موافقتها و مخالفت ها" نیز در رادیو زمانه به بررسی کوتاهی در این باره پرداخته است.

خب، بعد از کنار هم گذاشتن تمام این تصاویر و واقعیتها، می خواهم نظر شما را درباره این سئوالات بدانم:
1-     آیا ارائه سرویسها و خدمات جنسی در یک جامعه را به نفع سلامت جامعه می دانید یا خیر؟
2-     آزادی روابط جنسی و ارائه محصولات مرتبط به فرم موجود در استرالیا و بسیاری از کشورهای دیگر را درست می دانید ، یا الگوی دیگری می شناسید؟ 

Friday, February 3, 2012

کلاهبردای قانونی در استرالیا

یکی از راههای کلاهبرداری قانونی در استرالیا سواستفاده از Terms and Conditions (تعاریف و پیش شرطهایی که قبل از خرید سرویس یا محصولی می پذیرید ) است. مثال بسیار خوبی که برای آن می توانم بزنم ، شرکتهایی هستند که بازیهای اس ام اسی آنلاین دارند مثل Zemgo ، این شرکت با تبلیغات فراوان در وب، شما را به شرکت در مسابقه ای که جوایز آن معمولا چیزهای اغواکننده ای مثل تبلت و آی پد و ... است ، ترغیب می کند، با عباراتی نظیر" به چند سئوال پاسخ دهید و (مثلا) تبلت جایزه بگیرید. این هم لیست برندگان ما ..." . خب شما قلقلکتون می شود و با خودتون می گویید:" فقط چند سئوال ، مشکلی نیست ، هر چی پرسیدند، آنلاین جوابش را پیدا می کنم" و با وارد کردن شماره موبایل خود و قبول Terms And Conditions  ( که در آن ذکر شده که بابت هر اس ام اس، شما 2.7 دلار شارژ می شوید. ) مسابقه را شروع می کنید. سئوالها بسیار ساده می رسند و شما خوشحال می شوید که "آخ جون ، الان جایزه را می برم" بعد لابلای سوالهای آسان یک سئوال می پرسند که هر چقدر هم سرچ کنی در اینترنت ، جوابش را پیدا نمی کنی! و با احتمال بالا جواب را غلط می زنی. فکر می کنید آنها جا می زنند؟ نه، فقط یک "اشکال نداره ، ادامه بدهید ، چند تا سئوال دیگه را به جاش جواب بدهید " به شما می گویند و داستان باز تکرار می شود. تا اینکه به جایی می رسی که دیگر اس ام اس نمی رسد!!! یک ساعت بعد ، یک اس ام اس می رسد با سئوال ساده دیگر ، و دیگر اس ام نمی آید تا فردا !!! فردا یکی دو تا اس ام اس می آید و همینطور درروزهای بعد چند اس ام اس دیگر می آید. و تو هم به خیال اینکه احتمالا مسابقه را باخته ای ، دیگر جواب نمی دهی ! آخر ماه که شد، یک قبض خوشگل با حدود 200 الی 300 دلار بابت اس ام اس هایی که تقبل کرده ای بابت هر کدامشان ، 2.7 دلار بپردازی ، می آید . به خودت می گویی "دنده ام نرم، دیگه از این اشتباهات نمی کنم." ماه بعد باز ارسال اس ام اس ها ادامه پیدا می کند و آخر ماه باز قبض دیگری می آید، مگر اینکه تو تماس باهاشون بگیری ، یا ایمیل بزنی که دیگه اس ام برات نفرستند. تا بیایی به خودت بجنبی ، به اندازه پول یک آی پد، قبض تلفن داده ای و بعد هم که تماس بگیری ، براحتی مسابقه را برای تو خاتمه می دهند. تو باخته ای و هیچ گونه شکایتی هم نمی کنی. حتی اگر بتونی ثابت کنی که آقا جان ، من روز اول همه سئوالها را جواب داده ام و اونها خودشون ارسال ای ام اس را قطع کرده اند، هیچ فایده ای نداره. آنها به این روش هزاران نفر را سر کیسه کرده اند و حتی اگر پول ده نفر را هم بدهند ، اتفاق خاصی نمی افتد. هیچ کار غیر فانونی انجام نشده و شما فقط یک فریب کوچولو خورده اید. داستان اینست که با تیک زدن Terms And Conditions ، شما اعلام کرده اید که این شرایط را پذیرفته اید. حالا ممکن است شما بگویید "خب آدم عاقل ، چرا با دقت Terms And Conditions را نخواندی؟" در جواب باید خدمت شما عرض کنم که اگر کسی تصمیم بگیرد ، از روز اولی که پایش را در استرالیا می گذارد، همه Terms And Conditions هایی که به خرید ها و سرویسهایی که از آن استفاده می کند ، را بخواند، باید عملا روزی 4 ساعت (میانگین ) برای آن وقت بگذارد! چون عملا همه چیز Terms And Conditions دارد و برخی از آنها حدود 60 صفحه هستند! (پایه ای برای خواندن، بسم الله)

Wednesday, February 1, 2012

کمک فوری برای رساندن دارو

یکی از دوستان من برای ارسال 5 عدد سوزن برای پسر دائی اش که در ایران در حال کما است ونیاز فوری به این سوزنها دارند، نیاز به شخصی دارد که در حال عزیمت به ایران (تهران) می باشد. این دارو(Baclofen) به هیچ وجه مشکلی از بابت خروج از کشور ندارد ولی باید سریعا ارسال شود. اگر شما یا دوستانتان در حال مراجعت به ایران هستید ، لطفا با من (امیر – 0422760153 ) تماس بگیرید.


پی نوشت : با سپاس از همه دوستان که کمک و همفکری کردند، مشکل حل شد و داروها به ایران ارسال شد.

Thursday, January 19, 2012

Walking club - کلوپ پیاده روی

بعضی کارها پول نمی خواهد، تبلیغات نمی خواهد، فقط باید در الگوهای فکری ات جا بگیرد. در شرکتی که کار می کنم، یک برنامه پیاده روی به مدت نیم ساعت (هفته ای سه روز) ترتیب داده شده است. در این برنامه که در ساعت ناهار (از 12:30 تا 13 ) انجام می شود، فاصله ای حدود 3 کیلومتر را قدم می زنیم و ضمن انجام ورزشی واقعا بدون خرج، با هم گپ می زنیم و زبانمان را تقویت می کنیم!

Wednesday, January 18, 2012

Nilu Madadi - Sing For You

کاری فوق العاده از نیلو مددی : 

Monday, January 16, 2012

دیکتاتوری درونی


آدمهای جالبی هستند بعضی ها! معیارهای جالبی هم برای سنجش اطرافیانشون دارند! مثلا اگه خودشون پایه ثابت همه کنسرتها و جشنها باشند، اشکالی نداره، اما اگر دیدند فلان دختر یا پسر ایرانی، آخر هفته به کلاب یا کلاس رقص می رود، تا آبرویش را نبرند و انواع و اقسام تهمتها را بهش نزنند ول کن نیستند. اگر دیدند دو نفر از هم جدا شده اند تا مرد را معتاد و بدبین و زن را فاحشه نخوانند ، نمی توانند شب راحت بخوانند. اگر خودشان دو بطر ، دوبطر مشروب بخورند طوری نیست ولی اگر دیدند فلان رفیق ایرانی ، یک باکس آبجو خریده، همه جا می گویند فلانی بدمست است. اگر کسی یک روز توی حال و هوای خودش بود و درست تحویلشان نگرفت و سلام و احوالپرسی گرمی باهاشون نکرد، طرف سر خود معطل و خود بزرگ بینه ولی ماه تا ماه زنگ نمی زنند ، ببینند فلانی که خانمش رفته ایران ، اصلا بلده غذا بپزه یا نه؟ اگر موقع اسباب کشی دوستشون کمکشون نکنه، بی شعور و عوضیه ولی هفته پیش که همون دوست یک گیلاس بیشتر براش مشروب ریخته بود، آخر مرام و کلاس بوده. اگه یه دختر ایرانی رفت با یک پسر خارجی دوست شد، .... است ولی اگه خودش ترتیب دختر خارجی را داد از زرنگیش است. اگه چینی ها بچه هشت پا (baby octopus) می خورند، آشغال خورند ولی ایرانیها که کله پاچه می خورند، جزء فرهنگ والای کشورشونه. اگه یه هندی، هموطن خودش را در شرکت استخدام کرد، فاشیسته ولی اگه صد تا تقلب کرد تا رفیق ایرانیش رو استخدام کنه، آدم خوبیه. کنار دریا نگاه به زنهای دیگه اشکالی نداره ، به شرطی که کسی به زنش نگاه نکنه و ... 

دردسرتون ندم که خیلی از اون آدمها (بخوانید ما) از چیزهایی در کشور ازش رنج می بردیم و فرار کرده ایم، که توی مغزمون مثل سرطان ریشه کرده و داریم اونها را توی خانواده و جامعه اطراف خودمون به بهترین شکل! ، پیاده سازی می کنیم و من فکر می کنم تا از شر این دیکتاتوری درونی راحت نشیم از شر اون بیرونیه راحت نخواهیم شد.

Tuesday, January 10, 2012

نمایش فیلم “جزیره آهنی ” ساخته محمد رسول اف توسط سینما آزادی سیدنی


«جزیره آهنی» دومین فیلم محمد رسول اف، در جشنواره های معتبری چون کن، تورنتو، واشنگتن و سیدنی به نمایش درآمده و جایزه طاووس طلایی جشنواره بین المللی فیلم هندوستان را بدست آورده است. جزیره آهنی هرچند از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران مجوز نمایش گرفته اما، کماکان اکران آن در داخل کشور با مشکلاتی روبرو است.

این فیلم که به عنوان فیلم برتر منتقدان آمریکایی در سال 2006 انتخاب شده و تاکنون در جشنواره های خارجی جوایز متعددی را به دست آورده، توانست رتبه هفتم آثار برگزیده منتقدان سینمایی را با کسب 96 درصد آرا موافق را به دست آورد. سال 2006 در مجلات و روزنامه های آمریکایی 28 مقاله مختلف در خصوص این فیلم به چاپ رسیده که از این میان 27 منتقد به تحسین این فیلم پرداخته اند.
سینما آزادی سیدنی برای ماه ژانویه این فیلم را نمایش می دهد.


Recepction: 8:00 PM
Movie starts at: 8:30 PM
Date: Friday 27 January 2012
Address: Thornleigh Community Hall, Corner of Central Ave and Phyllis Ave, Thornleigh NSW

Monday, January 9, 2012

بازدید از villawood detention centre


گروهی از ایرانیان مقیم سیدنی، تصمیم گرفته اند تا ضمن ملاقات با ایرانیان بازداشت شده در “بازداشتگاه ویلا وود اداره مهاجرت در سیدنی” به یاری آنان بشتابند. این هموطنان که برخی از آنها سالهاست در انتظار بررسی پرونده خود و تعیین تکلیف وضعیتشان از سوی اداره مهاجرت استرالیا هستند، از داشتن حداقل امکانات و مزایا محرومند و از مشکلات اساسی مثل فقدان غذا ، پوشاک و امکانات مطالعاتی مثل کتاب رنج می برند به طوریکه برخی از آنها به دلیل تغذیه نادرست مقدار زیادی وزن از دست داده اند و برخی دیگر از فرط تنهایی دچار مشکلات روحی شدیدی شده اند. یادمان باشد که اینها صرفنظر از درستی یا نادرستی کاری که انجام داده اند ، باید از حداقل حقوق یک انسان برخوردار باشند و در این شرایط چشم به راه کمکهای مادی وغیر مادی ما هستند. حتی صرف چند ساعت وقت و فقط صحبت کردن با آنها نیز ، کمک بسیار بزرگی برای آنها خواهد بود. بدین منظور برنامه ای برای بازدید هفتگی از این هموطنان و ارائه کمکهای مقدور تنظیم شده است که شما نیز می توانید در این کار خیر شرکت کنید. اقلام مورد نیاز این عزیزان شامل ظروف یکبار مصرف، مواد غذایی ، کتاب، فیلم و مجلات شاد و مهمتر از همه وقت شما عزیزان و هم صحبتی با آنان است

در صورت تمایل به شرکت در این پروژه با ساره_ شماره تلفن ۰۴۳۴۸۱۰۷۰۹ تماس حاصل فرمایید


Friday, January 6, 2012

برنامه های فرهنگی هنری ایرانیان در سیدنی

یک صفحه به نام "چه خبر" در سایت کانون اکنون ایجاد کردم برای اطلاع رسانی در مورد برنامه های هنری، فرهنگی وادبی مرتبط با ایرانیان مقیم سیدنی. در این صفحه نام برنامه ، برگزار کننده و زمان و مکان آن برنامه درج خواهد شد. شما هم اگر از رویدادهای هنری، کنسرتها، فعالیتهای ورزشی یا هر نوع فعالیت دیگر که به نحوی برای ایرانیان مقیم سیدنی مفید باشد، اطلاع دارید، می توانید آنرا به ایمیل کانون اکنون به نشانی زیر ارسال کنید. (فقط اگر ایمیلی ارسال می کنید، این نکته را مد نظر داشته باشید که برنامه های دولتی (مثل برنامه های شهرداری ) اطلاع رسانی می شوند و لازم نیست آنها را ارسال کنید.)
ایمیل کانون:
aknoonculturalcentre@gmail.com
سایت کانون: 
http://aknoonculturalcenter.com