Friday, June 8, 2012

امیر خودم

بعضی وقتها نگاهت دنبال هیچ چیز نیست. هیچ کاری برایت مهم نیست. دوست داری در اتاقت بنشینی و به دیوار نگاه کنی. یا اگر خیلی شانس داشته باشی و پنجره اتاقت راهی به آسمان داشته باشد، به آسمان نیز. باید تمام اتفاقات را مرور کنی. لازم نیست به کسی جواب پس دهی که امروز چرا سر کار نرفتی. از اینکه مثل یک اسب وحشی در زندگی بدنبال همه چیز دویده ای خسته می‌شوی. حقیقت این است که این همه دویدن و به اصطلاح سگ دو زدن، فقط برای این است که در زندگی راحت باشیم، ولی خود این کارها، آسایش و راحتی‌ات را می گیرند. گاهی باید تمام اینها را بی خیال شد: کار، فعالیت اجتماعی، ارتباطات، آموزش و همه چیز را. گاهی بدون اینکه هیچ مرضی داشته باشی یا بدون اینکه احساس کنی از کم خوابی داری می میری، باید پیامی به همکارت بزنی و بگویی که من امروز نیستم، من امروز می‌خواهم گوشه‌ای بمانم و امیر خودم باشم.

No comments: