Monday, November 21, 2011

خوبیها و بدیهای ما به سمت ما باز می گردند

داستان از آنجا شروع شد که یک پسر کم سن و سال و دنیا ندیده ای به نام "مت" که به هر دلیل از جمله استعداد ذاتی و فراهم بودن زمینه رشد، در شرکت قبلی ما به عنوان "لیدر فنی" کار می کرد، با برخوردهای زشت خودش همه را می رنجاند و اگر کسی در پروژه اشتباهی می کرد با مسخره کردن طرف و گاها توهین، فضای زشتی را در شرکت بوجود آورده بود. همه همکاران سابق تا آنجا که می‌شد سعی می کردند دور و برش ظاهر نشوند و کلام به کلامش نشوند و متاسف بودند که چرا کسی که باید یار و یاور برنامه نویسان و کمک رسان آنها باشد، با فرار کردن از زیر بار مسئولیت، خودش را اینچنین برتر از بقیه می داند؟ 
روزگار گذشت و من و خیلی دوستان دیگر، آن شرکت را ترک کردیم. حالا از جمع 15 نفر کد نویس آن شرکت تنها 5 نفر باقی مانده‌اند. امروز خبردار شدم که مت به خاطر اشتباهی که در طراحی سایت مشتری داشته، باعث شده تا افراد زیادی از مشتری طلب جایزه کریسمس را کنند. مشتری نیز به دلیل حجم غیر طبیعی مطالبه کنندگان شاکی شده و پس از بررسی مشخص شده است که جناب "مت " ، بند را آب داده و گند بزرگی بالا آورده است. یاد کتابهای دبستانم افتادم : هر چه کنی کشت، همان بدروی ...

No comments: