Thursday, February 9, 2012

سکس شاپ، آزادی اجتماعی یا سردرگمی در دنیای سرمایه داری؟


قبل از خواندن این نوشته باید بپذیرید که :
-        آن را تا انتها بدقت بخوانید
-          ممکن است عقیده شما کاملا مخالف این نوشته باشد که من دقیقا علاقه دارم آنرا بدانم
-          این نوشته ترویج بی بند و باری نیست، بلکه تلاش در جهت بررسی موضوعات ممنوعه ای در جامعه ماست که سکوت در مورد آنها لطمه های زیادی را به روح و روان جامعه ما زده است
-          اگر خواستید از این مطلب در جایی  استفاده کنید (یا کپی کنید) موظف به انتشار کل آن هستید ، نه بخشهای دلخواه آن
وقتی برای اولین بار تابلوی "فروشگاه سکس" را دیدم ، حتی خجالت می کشیدم به تابلوی آن نگاه کنم، می ترسیدم دوست یا آشنایی ، مرا در آنجا ببیند و حرف و حدیثها شروع شود. ولی چون در مسیری بود که معمولا آنرا می دیدم شجاعت بخرج دادم و بالاخره از آن بازدید کردم، 5 دقیقه اول روی تمام بدنم عرق سردی نشسته بود و تقریبا شوک بودم، اما بعدا از اینکه این همه چیزهای عجیب و غریب را کشف ! کردم ، احساس خوبی داشتم.  برای جلوگیری از سوءتعبیرات باید بگویم که  "فروشگاه سکس" جایی است که انواع و اقسام لوازم مربوط به سکس ، چه برای آقایان و چه برای خانمها ، به فروش می رسد. این وسائل شامل انواع لوازم ارضای جنسی برای آقایان و خانمها، از نوع پلاستیکی معمولی تا با کیفیت و ویبره دار! می باشد. دیدن برخی از وسایل برای من شوک آور بود ، آخه چطور ممکنه که مثلا ابزاری با این طول ... ، بگذریم. لوازم مسخره ای مثل شلاق تزئینی برده داری، انواع و اقسام غل و زنجیر، دست و پا بند برای آنهایی که احتمالا با بستن این وسائل به خود یا طرف مقابلشان احساس لذت بیشتری می کنند، نیز وجود دارد. همچنین وسائلی پلاستیکی شبیه اندامهای مختلف بدن زن و مرد نیز به وفور دیده می شد ( یعنی باید یک دوربین از چشمهای گرد شده من درحال دیدن این وسائل فیلمبرداری می کرد ) در بخشی دیگر هم انواع و اقسام فیلمهای سکس وجود داشت . همچنین انواع و اقسام قرص، اسپری و لوازم مربوط به این رابطه هم وجود داشت. اما ...
من همیشه باور داشتم که باید در جامعه جایی برای افرادی که نمی توانند شریک جنسی مناسب خودشان را پیدا کنند ، وجود داشته باشد. همیشه هم اون جوک معروف را می گفتم که راه حل مشکلات ایران ، اینه که ج... خانه بزنند. اما با دیدن این فروشگاه و شنیدن اوصاف اینجا، دچار تردید شدم. داستان از این قراره که اگر شما هم می توانستید این فروشگاه را ببینید، متوجه می شدید که این وسایل و تجهیزات ، خود یک صنعت بسیار بزرگ را تشکیل داده اند که میلیاردها دلار در سال گردش مالی دارند. یعنی شما در نظر بگیرید یک وسیله پلاستیکی که مطمئنا در چین با قیمتی حدود یک تا دو دلار تولید می شود ، در این فروشگاه به قیمت حدود 50 دلار فروحته می شود! (تازه این ارزونترینش بود ) و طبیعتا مشتریان این فروشگاهها ، افرادی هستند که بتوانند در یک بار خرید براحتی 200 – 300 دلار هزینه کنند. از طرفی این فروشگاهها تکمیل کننده زنجیره ای است که نقطه شروع آن خانه های سرویس دهی جنسی (روسپی خانه) و سرویسهای آنلاین و تلفنی خدمات جنسی می باشد. چند ماه پیش روزنامه MX  که عصرها در مترو سیدنی توزیع می شود، با مدیر یکی از وب سایتهایی که زنها و مردهای خواهان روابط جنسی را به هم معرفی می کند مصاحبه ای ترتیب داده بود و ایشان توضیح داده بود که بیش از 60 درصد از اعضای این وب سایت افراد متاهل هستند! همچنین این واقعیت را در نظر بگیرید که بسیاری از سرویس دهنده های جنسی در اینجا ، به خاطر فقر تن فروشی نمی کنند (چون تمام شهروندان استرالیا در صورت نداشتن درآمد کافی و یا بیماری و ناتوانی، از خدمات دولتی شامل خانه و حقوق مکفی برخوردارند) و بسیاری از سرویس دهندگان یا مهاجر هستند یا برای پس انداز یا درآمد بیشتر این کار را انجام می دهند. این واقعیت را کسی نمی تواند کتمان کند که در اینجا اگر کسی واقعا بخواهد کار کند ، امکانش را دارد ولو با حقوق پایین تر.
اجازه بدهید توجه شما را به نکته دیگری هم جلب کنم. در اینجا، مثل بسیاری از کشورهای دیگر، فرزندان پس از رسیدتن به سن 18 سالگی  ، از حمایتهای قانونی برخوردارند و کسی (مثلا پدر ، مادر یا برادر) نمی تواند آنها را بازخواست کند که مثلا چرا دیشب تا ساعت 4 صبح توی بار بودی یا چرا با دوست پسر ( یا دوست دخترت) رابطه داشتی و اگر مورد اذیت یا کنترل اعضای خانواده قرار بگیرد ، با یک تماس ، پلیس در آنجا حضور پیدا می کند و بقیه اش را هم خودتان حدس بزنید. نتیجه این امر وجود خوابگاههای زیادی در شهرهای مختلف شده که جوانان با هزینه بسیار کمی در آنجا می خوابند و علاوه بر روابط جنسی آزادانه ، از نعمت هم نشینی با انواع آدمهای معتاد و خلاف و آموزش مجانی هم برخوردار می شود. نتیجه این می شود که الان شما دختران زیادی را می بینید که در سن زیر 30 سال ، بین یک یا ده بار کورتاژ کرده است! و هنوز هم به همان صورت قبلی مشغول زندگی هستند.
تا همینجا را داشته باشید تا یک گریزی هم به صحرای کربلای دل خودم بزنم. من همیشه در صحبت با جوانها و هم  سن و سالهای خودم ، این مسئله را بیان می کردم که ازدواج در ایران به شکل سنتی غلط است و باعث طلاق و مشکلات زیادی در جامعه ما شده است که هنوز هم وجود دارند و خب، هنوز هم باور دارم که ازدواج سنتی غلط است، چون وقتی دو نفر بدون اینکه با هم سکس داشته باشند ، می روند زیر یک سقف زندگی می کنند ، اولین مسئله ای که برایشان بوجود می آید ، این است که هماهنگی سکسی ندارند ، بعبارت دیگر از سکس با هم، به یک اندازه لذت نمی برند، یکی بیشتر و یکی کمتر (و شاید هم عذاب می کشد) و خب خیلی از مسائل دیگه هم هست از جمله تحمل رفتارهای طبیعی هم. مثلا فرض کنید با مرد (یا زنی) زندگی می کنند که خر و پف های وحشتناک داره یا بوی تنش را دوست ندارند! (یا دهها مسئله دیگر ، که فقط وقتی آشکار می شوند که زن و مرد ، هم خوابگی و زندگی زیر یک سقف داشته باشند) (یک پاورقی در این مورد دارم که در انتها می آورم )
اما برگردیم به صحبت اول و بحث صنعت سکس! شما اگر یک تحقیق کوچک در مورد مالکان کاباره ها و شرکتهای فراهم کننده سرویسهای جنسی انجام دهید ، متوجه می شوید که متعلق به چند سرمایه دار هستند که علاوه بر این بیزنسها ، دارای کلاب و بارهای مختلف دیگری هم هستند. در واقع اگر بخواهم داستان را خلاصه کنم ، باید بگویم که یک عده در این صنعت به عنوان کارگر کار می کنند، یک عده به عنوان مشتری پول خرج می کنند و یک تعداد انگشت شماری صاحب ثروتهای بی شماری می شوند. داستان برایتان آشناست؟ بله ، در ایران هم همین شرایط را در بازار داریم و گرنه فکر می کنید ، برخی کالاها چقدر سود داره که صبح تا شب ، تبلیغ تلویزیونی انجام بدهند ؟ (اون هم با اون قیمت وحشتناک تبلیغات در ایران) و نکته جالب در این داستان این است که چیزی که در مورد آن تبلیغی نمی شود و همه به نحوی آن را پوچ یا دروغ و غیر واقعی می نامند، "عشق " است. بله  ، سکس که باید در ادامه یک رابطه عاشقانه ، به کمال خود برسد، تحت تاثیر تبلیغات مستقیم و غیر مستقیم، به یک رابطه سطحی و خرید و فروش شدنی ، تبدیل شده است. رابطه ای که این تلقین را قصد دارد ایجاد کند که اگر این قرص یا اسپری را استفاده کنی ، طعم یا مدتش عوض می شود! و یا اگر با آن شلاق مثلا یکی بزنی پشت طرف ، به اوج خود می رسد!
جالب ترین بخش این داستان این است که در ایران حکومت اجازه بیان آزادانه این حرفها را نمی دهد و مردم هم با دامن زدن به تابوهای خودساخته ، اسم آن را نجابت یا پاکدامنی می گذارند و در اینجا هم آنقدر قوانین و ساختارهای تثبیت شده وجود دارد که اگر شما بگویی که آقا این درست نیست که یک جوان 18 ساله که هنوز هیچ شناخت و تجربه ای نداره این بحث را مطرح کنید، به شما می خندند.
موضوع تبدیل شدن رابطه جنسی به یک تجارت تا آنجا پیش رفته که بسیاری از کشورهای اروپایی ، خرید سرویس جنسی و فراهم کردن لوازم یا تجهیزات آن را ممنوع کرده اند ( مقاله وبلاگ زیر آسمان سوئد در این باره). و کسی که در این کشورها بابت سرویس جنسی پولی بپردازد ، مجرم است. مقاله "تن فروشی ، موافقتها و مخالفت ها" نیز در رادیو زمانه به بررسی کوتاهی در این باره پرداخته است.

خب، بعد از کنار هم گذاشتن تمام این تصاویر و واقعیتها، می خواهم نظر شما را درباره این سئوالات بدانم:
1-     آیا ارائه سرویسها و خدمات جنسی در یک جامعه را به نفع سلامت جامعه می دانید یا خیر؟
2-     آزادی روابط جنسی و ارائه محصولات مرتبط به فرم موجود در استرالیا و بسیاری از کشورهای دیگر را درست می دانید ، یا الگوی دیگری می شناسید؟ 

4 comments:

Anonymous said...

دنیا دیوانه شده است نه خانواده ایی نه عشقی نه هیچی بشر چهار نعل به سمت تباهی میتازد

علی شهنازی said...

:) امیر جان چالش ایجاد می کنی ها!
1 - چند تا موضوع رو با هم مطرح کردی که هر کدومش بحث مفصلی داره ولی من به بخش اصلی پستت که صنعت پورن رو در بر می گیره می پردازم.
2 - این صنعت عمری طولانی داره کمی جوانتر از صنعت سینما شاید . ولی خوب به دلیل سن ما و زندگی در ایران باهاش آشنا نبوده ایم شاید بهتره بگم درکش نکرده بودیم و زمانی با اون مواجه شدیم که خیلی شکل گرفته ایم و مواجهه با اون فقط ما رو متعجب یا عصبی می کنه در واقع می خوام بگم نمی تونیم در مورد مضرات و فواید احتمالیش نظر دقیق بدیم.
3 - بنابراین من خودم برای سئوال اول شما پاسخ قاطعی ندارم چون جامعه شناس نیستم و فقط می تونم در محدوده تجربیات موجود در جامعه ای که در اون زندگی کردم پاسخ بدم. ولی پاسخ سئوال دومت خیلی به تعریف آزادی های فردی بستگی پیدا می کنه. به نظرم تا جایی که آزادیهای سایر افراد جامعه را که متفاوت فکر می کنند تهدید نکنه مشکلی نداره.
4 - بخش تولید سرمایه برای عده خاص و کارگر بودن یه عده و ... هم به نظرم در اصل چالشی که ایجاد کردی نقشی نداره یعنی می تونن جدا از هم بررسی بشوند. مسئله این است که این را یک صنعت می دانیم یا بی بندوباری و عدول از اصول انسانی.

Unknown said...

سپاس علی جان،
من هم منظورم دقیقا همینه که این چالش رو از فکر به جایی مکتوب سوق بدم تا بشه هم دقیق تر بررسی اش کرد و از نظرات دیگران استفاده کرد و هم فاصله ایجاد شده در شناخت این مسائل را برای نسل خودم که راهی برای درک صحیح آن نداشت ، باز کنم
باز هم ممنون از نظرت

Unknown said...

یک مساله دیگه هم اینه که این قضایا هم بخشی از چالشهای زندگی در استرالیاست که به هر حال باید بررسی بشه